دل چیست؟
۱۳
ارديبهشت
اصولا هرنوع نویسندگی چه کوتاه و چه بلند نیازمند حوصله است .مدتهاست قصد داشتم در بخش درک واژه ها به چند واژه کلیدی و بسیار شایع در ادبیات محاوره ای بپردازم که انگیزه کافی برایش نبود تا اینکه امروز در سایتی تعریف نسبتا خوب اما پر پیچ و خمی از واژه های مورد نظرم رادیدم و عینا آنها را در زیر آورده ام .این واژه ها عبارتند از :دل، قلب ، روح که بدون اشراف به معنای دقیق آنها ،گاه کاربردهای بی ربطی از آنها دیده می شود.
قلب یا دل چیست؟
مقصود از قلب در آیات و روایات، چیزی غیر از گوشت صنوبری
شکلی است که در قفسه سینه قرار دارد. قلب یا دل امری مجرد و مرتبه ای از
نفس است که مرکز دریافت الهامات و فهم عواطفی چون عشق، نفرت، شادی و غم
است. واضح است که آدمی مرکب از عنصر جسمانی و عنصر روحانی (یا نفس) است. به
اعتبار دیگر نفس را به دو قوه ی عامله و عالمه تقسیم می کنند. قوه ی عامله
همان نیروی نفس است که در سراسر بدن پراکنده شده و کارها را انجام می دهد.
قوای عالمه یا ادراک نفس تقسیمات زیر را شامل می شود: 1. قوه احساس: شامل
حواس ظاهر: لامسه، سامعه، باصره، ذائقه، شامه، و حواس باطن: شهوت و غضب و
وهم است؛ 2. قوه خیال: محل بایگانی و نگهداری محسوسات است؛ 3. قوه تخیل: با
ترکیب کردن مدرکات حسی، صورت جدیدی به وجود می آورد؛ 4. قوه عقل: ادراک
کلیات را برعهده دارد و شامل عقل عملی و نظری می شود؛ 5. قوه ی قلب که
ادراک امور الهامی و عواطف را عهده دار است.
نکته مهم آن که تمامی این قوا، جلوه های مختلف نفس اند و نفس یک حقیقت است که مشتمل بر همه ی این قواست. لذا قلب هم مرتبه ای از نفس است. البته قلب از مهم ترین شؤون وجودی روح و کانون همه اکتسابات و اعمال نیک و بد انسان است. به همین خاطر به نفس و روح، قلب هم گفته می شود.
2. حضرت امام قدس سره در کتاب شریف آداب الصلوه، مقامات اهل سلوک را چهار مقام برشمرده اند، سلوک علمی، حصول ایمان به حقایق علمی، مقام اطمینان و مقام مشاهده. بر این اساس در اصلی ترین مرحله معرفت، تنها ابزاری که به کار می آید، و با آن می توان در عالم معنا و ملکوت عالم سیر کرد و به حقایق علوی دست یافت، قلب است.
بعضی از محققین درباره اهمیت قلب چنین گفته اند: «قلب مایه شرف و فضیلت انسان است که به سبب آن بر معظم مخلوقات برتری یافته است. به وسیله قلب انسان خدا را می شناسد و به صفات کمال و جمال او آشنا شود و در آخرت مستعد ثواب و ذخائر الهی می گردد. پس در حقیقت، قلب، عالم به خدا، عامل برای خدا، کوشا به سوی خدا و نزدیکی جوینده به خداست و اعضا و جوارح دیگر بدن، پیروان، خدمت گزاران و ابزاری هستند که قلب آنها را استخدام کرده و کار می کند. خطاب، سؤال، ثواب و عقاب خدا با قلب است. پس اگر انسان قلب خود را بشناسد مثل این که خود را شناخته، پس در نتیجه خدا را شناخته است».(2)
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمی دانی چه حاصل
3. در جایگاه و اهمیت قلب همین بس که «عرش الرحمن» است و جایگاه معرفت الهی. آن گونه که وقتی از حضرت امیر علیه السلام سؤال می شود آیا پروردگارت را دیده ای؟ می فرمایند: «افاعبد ما لاأری! فقل و کیف تراه؟ (3) فقال : لا تدرکه العیون بمشاهده العیان ولکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان»(4) آیا خدایی را که ندیده ام می پرستم! سؤال شد: چگونه او را دیده ای؟ فرمودند: چشمها او را نمی بیند ولی قلبها با نور ایمان او را مشاهده می کنند.
جان نامحرم نبیند روی دوست
جز همان جان کامل و از کوی اوست
هرکسی اندازه ی روشن دلی
غیب را بیند به قدر صیقلی
هرکه صیقل بیش کرد او بیش دید
بیشتر آید ورا صورت پدید
2. آیاتی که حالات کم ثباتی را برای قلب متذکر شده اند، نظیر: رعب «و قذف فی قلوبهم الرعب»(9)، وجل «اذا ذکر الله و جلت قلوبهم».(10)
3. آیاتی که در آنها افعالی به قلب نسبت داده شده است، مثل: اثم «و من یکتمها فانه آثم قلبه»(11) و کسب «ولکن یؤاخذکم بما کسبت قلوبکم».(12)
4. آیاتی که برخی از ویژگی های ادراکی و شناختی را برای قلب اثبات کرده اند، از قبیل: ریب «لایزال بنیانهم الذی بنوا ریبه فی قلوبهم»،(13) تفقه: «لهم قلوب لایفقهون بها»،(14) تعقل: «فتکون لهم قلوب یعقلون بها».(15)
5. آیاتی که به گونه هایی از خصیصه های قلب اشاره دارند ، نظیر: طبع: «طبع الله علی قلوبهم»،(16) اکنه: «وجعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه»،(17) رین: «کلا بل ران علی قلوبهم».(18)
ره سپردن به سوی خدا، با دلها، رساننده تر است تا ره سپردن به سوی او با بدن و حرکتهای دلها، رساننده تر به سر منزل مقصود، از حرکتهای اعمال است.
ولی این قلب در حقیقت، یکی بیشتر نیست و آن هم باید حرم خداوند باشد.
«ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه»؛
«خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده».(21)
قال الصادق علیه السلام:
«القلب حرم الله فلاتسکن حرم الله غیرالله»؛
«قلب حرم خداست، پس در حرم خداوند غیر خدا را ساکن مکن».(22)
قلب یا دل چیست؟
نکته مهم آن که تمامی این قوا، جلوه های مختلف نفس اند و نفس یک حقیقت است که مشتمل بر همه ی این قواست. لذا قلب هم مرتبه ای از نفس است. البته قلب از مهم ترین شؤون وجودی روح و کانون همه اکتسابات و اعمال نیک و بد انسان است. به همین خاطر به نفس و روح، قلب هم گفته می شود.
اهمیت قلب
2. حضرت امام قدس سره در کتاب شریف آداب الصلوه، مقامات اهل سلوک را چهار مقام برشمرده اند، سلوک علمی، حصول ایمان به حقایق علمی، مقام اطمینان و مقام مشاهده. بر این اساس در اصلی ترین مرحله معرفت، تنها ابزاری که به کار می آید، و با آن می توان در عالم معنا و ملکوت عالم سیر کرد و به حقایق علوی دست یافت، قلب است.
بعضی از محققین درباره اهمیت قلب چنین گفته اند: «قلب مایه شرف و فضیلت انسان است که به سبب آن بر معظم مخلوقات برتری یافته است. به وسیله قلب انسان خدا را می شناسد و به صفات کمال و جمال او آشنا شود و در آخرت مستعد ثواب و ذخائر الهی می گردد. پس در حقیقت، قلب، عالم به خدا، عامل برای خدا، کوشا به سوی خدا و نزدیکی جوینده به خداست و اعضا و جوارح دیگر بدن، پیروان، خدمت گزاران و ابزاری هستند که قلب آنها را استخدام کرده و کار می کند. خطاب، سؤال، ثواب و عقاب خدا با قلب است. پس اگر انسان قلب خود را بشناسد مثل این که خود را شناخته، پس در نتیجه خدا را شناخته است».(2)
دلا غافل ز سبحانی چه حاصل
مطیع نفس شیطانی چه حاصل
بود قدر تو افزون از ملائک
تو قدر خود نمی دانی چه حاصل
3. در جایگاه و اهمیت قلب همین بس که «عرش الرحمن» است و جایگاه معرفت الهی. آن گونه که وقتی از حضرت امیر علیه السلام سؤال می شود آیا پروردگارت را دیده ای؟ می فرمایند: «افاعبد ما لاأری! فقل و کیف تراه؟ (3) فقال : لا تدرکه العیون بمشاهده العیان ولکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان»(4) آیا خدایی را که ندیده ام می پرستم! سؤال شد: چگونه او را دیده ای؟ فرمودند: چشمها او را نمی بیند ولی قلبها با نور ایمان او را مشاهده می کنند.
جان نامحرم نبیند روی دوست
جز همان جان کامل و از کوی اوست
هرکسی اندازه ی روشن دلی
غیب را بیند به قدر صیقلی
هرکه صیقل بیش کرد او بیش دید
بیشتر آید ورا صورت پدید
برخی از حقایق و ویژگی های قلب
الف - آیات الهی درباره ی قلب
2. آیاتی که حالات کم ثباتی را برای قلب متذکر شده اند، نظیر: رعب «و قذف فی قلوبهم الرعب»(9)، وجل «اذا ذکر الله و جلت قلوبهم».(10)
3. آیاتی که در آنها افعالی به قلب نسبت داده شده است، مثل: اثم «و من یکتمها فانه آثم قلبه»(11) و کسب «ولکن یؤاخذکم بما کسبت قلوبکم».(12)
4. آیاتی که برخی از ویژگی های ادراکی و شناختی را برای قلب اثبات کرده اند، از قبیل: ریب «لایزال بنیانهم الذی بنوا ریبه فی قلوبهم»،(13) تفقه: «لهم قلوب لایفقهون بها»،(14) تعقل: «فتکون لهم قلوب یعقلون بها».(15)
5. آیاتی که به گونه هایی از خصیصه های قلب اشاره دارند ، نظیر: طبع: «طبع الله علی قلوبهم»،(16) اکنه: «وجعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه»،(17) رین: «کلا بل ران علی قلوبهم».(18)
ب - سهولت ره سپاری با قلب به سوی حق
ره سپردن به سوی خدا، با دلها، رساننده تر است تا ره سپردن به سوی او با بدن و حرکتهای دلها، رساننده تر به سر منزل مقصود، از حرکتهای اعمال است.
ج - قلوب ظرف حضرت حق
ولی این قلب در حقیقت، یکی بیشتر نیست و آن هم باید حرم خداوند باشد.
«ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه»؛
«خداوند برای هیچ کس دو دل در درونش نیافریده».(21)
قال الصادق علیه السلام:
«القلب حرم الله فلاتسکن حرم الله غیرالله»؛
«قلب حرم خداست، پس در حرم خداوند غیر خدا را ساکن مکن».(22)
- ۱ نظر
- ۱۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۰۲
- ۲۶۰۴ نمایش